از: سید امیر حسین سیدی پنج شنبه 88/9/26 ساعت 9:1 عصر
|
|
دوّمین جلسه از کلاس قرآن
|
به نام خدا
دومین جلسه
سا عت 3 بعد از ظهر امین و حسن به کلاس قران رسید ند ان ها در مو رد ( محرم )حرف زدند مربی گفت : بچها محرم کسی است که بتوانیم راز ها ی خود را به ان بگوییم مثل پدر و مادر امین پر سید : به جز پدر و مادر کسی دیگر محرم ماست ؟ <\/h1>
بچه ها :جواب این سوال را برای ما بفرستید ما هم اسم شما را داخل فهرست می اوریم
سیدی
حا فظون
|
|
از: سید امیر حسین سیدی پنج شنبه 88/9/26 ساعت 8:59 عصر
|
|
بچه های کلا س قران
|
بچه ها می خواهم شما را با قصه ها ی بچه های کلاس قران اشنا کنم حالا یه قسمت ازداستان را بخوانیم
امین وحسن با هم دوست هستند ان ها در مدرسه ی غیرانتفاعی فا ضل درس میخوانند روزی ان دو باهم ازمدرسه به خانه برمی گشتند که ناگهان چشمشان به پوستر کلاس قران خورد ان ها با هم در رابطه ی کلاس قران درخانه با هم صحبت کردند ودر کلاس قران نام نویسی کردند.......<\/h1>
ادامه ی داستان برای هفته ی بعد شنبه
باتشکر
سیدی
|
|
|
|